
احمد شه وری. دولت های جمهوری: دولت موقت بازرگان 1399. 627 صفحه.
این کتاب را می توانید بصورت PDF به بهای 3 دلار امریکا از طریق پرداخت به PayPal به نام a_shahvary@yahoo.com خریداری نمایید.
نگاهی نو به تاریخ ایران 57
گروگان گیری کارکنان سفارت امریکا در تهران
در روز گروگانگیری، بروس لینگن، کاردار، ویکتور تامست، معاون او، و یکی از محافظان سفارت در وزارت امور خارجه ایران به دیدار ابراهیم یزدی رفته بودند که از حمله به سفارت مطلع شدند. این سه نفر شب را در ساختمان وزارت خارجه سر می کنند. آنها روز بعد (14 آبان) از رادیو میشنوند که دولت بازرگان استعفا داده و شورای انقلاب امور کشور را در دست گرفته است.
معاون لینگن گفته است در آن ساعات پرالتهاب به بهشتی متوسل شدند. او میافزاید: «بهشتی تنها عضو شورای انقلاب بود که ما شمارهاش را در دفترچه تلفنمان داشتیم و به او زنگ زدیم. او گوشی را برداشت. بروس (لینگن) ظرف 24 ساعت پس از آن هم چند بار دیگر با او صحبت کرد، درباره اینکه رمزی کلارک[1] و بیل میلر[2] عازم ایران هستند. آخرین باری که با بهشتی صحبت کردیم، کلارک و میلر در ترکیه بودند و ما با او درباره اجازه سفر آنها به ایران صحبت کردیم. »
ویکتور تامست افزوده است که : «بهشتی به نوعی ما را راهنمایی میکرد، درباره اینکه آنها باید چه اطلاعاتی ارائه کنند، مثل شماره دم هواپیما، تا برای فرود در مهرآباد مجوز بگیرند. صحبت با او تضمینی درباره نتیجه مذاکرات نبود، اما مسلما به طور معقولی امیدواری ایجاد کرد که آنها به تهران خواهند آمد و (برای آزادی گروگانها) مذاکره خواهند کرد. » ولی در نهایت این آیتالله خمینی بود که از محل اقامتش در قم حرف آخر را زد. رهبر انقلاب اعلام کرد که فرستادگان کارتر اگر هم به ایران بیایند نه او آنها را خواهد پذیرفت و نه اعضای شورای انقلاب یا مقامات دولتی اجازه مذاکره با آنها را دارند.
نخستین تلاش ناموفق امریکا برای حل مسئله گروکانگیری
صبح امروز درست در زمانی که «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» از در و دیوار سفارت آمریکا بالا میرفتند، هنری پرکت، مسئول امور ایران در وزارت خارجه آمریکا در زمان انقلاب، از دانشگاه کُلگیت ایالت نیویورک، محل تحصیل پسرش، در حال بازگشت به واشنگتن بود که از رادیوی ماشین خبر این رویداد را شنید. او بعدها به بی بی سی فارسی گفت که پس از رسیدن به واشنگتن برای حل و فصل غائله به محمد بهشتی، دبیرکل حزب جمهوری اسلامی و عضو بانفوذ شورای انقلاب، متوسل شد.
هنری پرکت میگوید: «به درخواست ما (شرکت مخابراتی) ای تی اند تی سیستم پیشرفتهای برای تماس با ایران نصب کرده بود. بنابراین قادر بودیم که بدون دردسر زیاد به تهران زنگ بزنیم. » او میافزاید: «من با بهشتی صحبت کردم و از او پرسیدم که آیا می تواند برای آزادی کارکنان سفارت به ما کمک کند؟ گفت، ببینم چکار می توانم بکنم، الان باید به جلسه شورای انقلاب بروم. او هرگز زنگ نزد. » به گفته پرکت، بهشتی قول داد بعد از پایان نشست شورای انقلاب با او تماس بگیرد ولی به وعدهاش عمل نکرد. هنری پرکت، پس از آن با ایرانیانی که برخورد می کرد لبخند معناداری زده و می گفت هنوز منتظر تماس تلفنی محمد بهشتی، یار وفادار آیتالله خمینی است. پرکت، 82 ساله، سالهاست که بازنشسته شده و در حوالی واشنگتن زندگی می کند.
هنری پرکت حدود یک هفته قبل از گروگانگیری به تهران رفت تا به مهدی بازرگان، نخستوزیر و ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه اطلاع دهد که جیمی کارتر پس از ماهها تردید، سرانجام تصمیم گرفته که به شاه سرگردان برای معالجه سرطان اجازه ورود به آمریکا را بدهد. او و بروس لینگن، کاردار وقت آمریکا در تهران از مقامات ارشد دولت موقت خواستند که در برابر هجوم احتمالی تندروها، از سفارت محافظت کنند. پیام آنها به طرف ایرانی این بود که علیرغم ورود شاه، آمریکا انقلاب را پذیرفته و قصد تعامل با جمهوری اسلامی را دارد، اما آنطور که حوادث چند روز بعد نشان داد، در فضای انقلابی آن دوران، پیامهای دوستی واشنگتن در تهران خریدار زیادی نداشت.
در این فرصت بود که او با سید محمد بهشتی، دبیرکل حزب جمهوری اسلامی، ملاقات کرد. بدین ترتیب دیپلمات آمریکایی از سفر محرمانه خود برای گفت وگو با دولت بازرگان، استفاده کرد تا به دیدار فردی برود که بنا بر ارزیابی سازمانهای اطلاعاتی آمریکا، مرد شماره دوی حکومت بود. با وجود گذشت ۳5 سال از آن سفر، پرکت هنوز بهشتی را خوب به خاطر دارد. او میگوید: «(بهشتی) دمپایی پوشیده بود و جوراب نداشت، با اینکه پاییز بود و هوا قدری سرد. به چهرهای شباهت داشت که از کتابهای عهد عتیق آمده، شخصیتی با اقتدار، (برخوردش) معمولی و خوشایند بود. »
به گفته پرکت، امکان دیدارهای جداگانهاش با آیتالله منتظری و محمد بهشتی را ابراهیم یزدی فراهم کرد. بنا بر سند منتشر شده، هنری پرکت به همراه کاردار در اتاق انتظار مجلس سنای سابق که در آن زمان محل برگزاری جلسات مجلس خبرگان قانون اساسی بود با بهشتی ملاقات کردند. پرکت میگوید: «از او پرسیدم بسیاری از ایرانیها که ایران را ترک کردهاند به وطنشان دلبستگی دارند و خیلی هم علاقه دارند که برگردند. آیا آنها میتوانند به ایران برگردند. بهشتی گفت، بله ما به این افراد احتیاج داریم و میتوانند برگردند، اما نباید فکر کنند که میتوانند انقلاب را تغییر بدهند. انقلاب، ایران را تغییر داده و نمی توانند چیزی را عوض کنند. » او میافزاید: «جلسه خوبی داشتیم. او مانند منتظری با لباس روحانیت و دمپایی آمده بود ولی خیلی محترم بود. نه، باید بگویم که به گرمی خوشامد گفت اما جدی بود. »
کاردار آمریکا هم میگوید آقای بهشتی آن روز برخوردی دوستانه داشت اما تعهدی نداد. بروس لینگن میافزاید: «آن زمان به اندازه کافی آسودگی خیال داشتم که درخواست کنم اشخاصی مانند بهشتی من را ملاقات کنند، چرا که ما نیاز داشتیم که در رژیم حاکم به ویژه در بین رهبری روحانیت، آشنایانی پیدا کنیم. »
هنری پرکت تنها مقام آمریکایی نیست که با سید محمد بهشتی در تماس مستقیم بود. چند دیپلمات بازنشسته دیگر هم در مصاحبههای جداگانه به بی بی سی فارسی گفتهاند که در مقاطع مختلف با بهشتی دیدارها و مذاکرات مهمی داشتهاند. ماهیت و دامنه تماسهای سید محمد بهشتی با آمریکا همواره از بحث برانگیزترین موضوعات تاریخ انقلاب ایران بوده است.
ابراهیم اصغرزاده، از اعضای شورای مرکزی «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» میگوید که در مورد تماسهای آقای بهشتی با آمریکاییها اسنادی پیدا شده بود ولی آن اسناد «منفی» نبود و حتی شخصیت انقلابی وی را تایید می کرد. اصغرزاده می افزاید: «سندهای مربوط به آقای بهشتی را چندان مهم نمی دیدیم که شورای مرکزی تقاضای ملاقات با (آیتالله خمینی) را بکند و برود از امام کسب تکلیف کند. همین را کافی می دانستیم که آقای موسوی خوئینیها مطلع می شد و امام را در جریان میگذاشت. »
چارلز ناس، معاون سفیر آمریکا در دوران انقلاب، میگوید که در آستانه اعلام خبر بی طرفی ارتش و پیروزی انقلاب، یک بار با محمد بهشتی ملاقات داشته ولی دیدار آنها پشت درهای بسته یا پای میز مذاکره نبوده است. ناس در 90 سالگی هنوز به خاطر میآورد که سحرگاه 22 بهمن، آقایان محمد بهشتی و ابراهیم یزدی، ژنرال فیلیپ گست، بلندپایهترین مقام نظامی آمریکا در ایران (رئیس هیئت مستشاران نظامی) و 26 نفر از پرسنل نظامی آمریکا را از زیرزمین ستاد کل ارتش شاهنشاهی که چریکهای مسلح به آن حمله کرده بودند بیرون آوردند و صحیح و سالم به سفارت تحویل دادند.
ویکتور تامست، معاون آخرین کاردار آمریکا در تهران، به خاطر دارد که در تابستان و پاییز سال 58 او و شخص کاردار (بروس لینگن) حداقل دو دفعه به دیدار بهشتی رفتند، یک بار برای معارفه و دفعه دوم برای گفتوگو در مورد قراردادهای نظامی و مسایل مورد اختلاف دیگر. تامست میگوید: «فکر کنم بهشتی را در دفتر کارش ملاقات کردیم. به کتابخانهای شباهت داشت. دور تا دورش قفسه کتاب بود. ما نطق همیشگی خودمان را تکرار کردیم: پذیرفتهایم که تغییرات سیاسی در ایران رخ داده است، ما خواهان رابطه خوب با ایران هستیم و در عین حال میدانیم که این رابطه با رابطهای که با شاه داشتیم متفاوت خواهد بود. بهشتی ما را از دفترش بیرون نینداخت. ما حداقل یک بار دیگر هم به دیدارش رفتیم[3]».
پانویس:
1 – رمزی کلارک، وزیر دادگستری پیشین آمریکا و فعال معروف ضد جنگ است که صراحتا از انقلاب حمایت می کرد.
2 – بیل میلر دیپلمات آمریکایی، در دوران حکومت شاه چند سالی در ایران ماموریت داشت و دوستان زیادی در بین جبهه ملی و نهضت آزادی پیدا کرده بود.