Book 43

احمد شه وری. تاریخ فرهنگی و هنری ایلخانیان. 1400. 301 صفحه.

این کتاب را می توانید بصورت PDF به بهای 1 دلار و 50 سنت امریکا از طریق پرداخت به PayPal به نام a_shahvary@yahoo.com خریداری نمایید.

نگاهی نو به تاریخ ایران 35

مسئله حج ایرانیان در دوره ایلخانیان

با سقوط خلافت عباسیان و تسلط مغولان بر سرزمین‌های تحت تسلط آنها، به ویژه بر ایران، حرکت کاروان‌های با مشکل رویارو شد. مغولان انگیزه‌ای برای این کار نداشتند و از سویی تامین امنیت و امکان حرکت کاروان حج بدون دخالت حکومت بسیار مشکل می‌نمود. در این زمان، تشکیلات دیوانی مغولان که در اختیار ایرانیان بود، در اندیشه یافتن راهی برای حل این مشکل برآمد. عطاملک جوینی، کوشید تا از اباقا خان، جانشین هلاکو، اجازه این کار را دریافت کند. از این رو، هنگامی که به سال 647 اباقا خان به بغداد رفت، عطاملک در پی استقبال با شکوه از اباقا، وی را قانع کرد تا فرمانی در این باره صادر کند. مع الوصف چگونگی حمایت ایلخانان از کاروان‌های حج مشخص نیست. فرمانی که به انشای عطاملک جوینی در این زمینه صادر شده، با اشاره به اجازه دادن خان مغول برای حرکت کاروان حج، از تعیین لشکری برای حفظ امنیت حاجیان و نیز اختصاص اموالی برای این منظور حکایت دارد. این حکم/یرلیغ در اول رجب سال 66۷/ 23 اسفند 647/13 مارس 1269، نوشته شده است و نسخه آن در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران به شماره ۲44۹ نگهداری می‌شود. با مسلمان شدن تگودار، برادر آباقا خان، طبعاً توجه بیشتری به حج شد. اما پس از مرگ تگودار، وضعیت سکنه قلمرو ایلخانی آشفته شد و سعدالدوله یهودی، وزیر او، بر مسلمانان سخت گرفت. از وضع حج در این دوره گزارش دقیقی در دست نیست؛ اما برخی گزارش‌ها از تصمیم آن‌ها برای تبدیل کعبه به بتخانه حکایت دارند. سعدالدوله برای انجام این کار با یهودیان مکاتبه کرد و مقدمات این کار را در بغداد فراهم نمود. با این همه، گزارش‌هایی از نظم و ترتیب قافله‌های حج در دوران او در دست است. از جمله اینکه در سال 668 سعدالدوله نامه‌ای به بغداد فرستاد و به آماده سازی قافله حج و تامین امنیت آن دستور داد[1].

به هر روی پذیرش اسلام از جانب غازان خان تحولی در روابط سیاسی منطقه و سرزمین حجاز پدید آورد. در دوران سلطان محمد خدابنده (اولجایتو) برادر و جانشین غازان، نیز به این موضوع توجه شد و حسب این توجه با حمایت ایلخانیان، فردی با نام حمیضه سرانجام به سال 697 توانست بر مکه چیره شود. او نام سلطان مملوکی را از خطبه انداخت و به نام ابوسعید، فرزند و جانشین سلطان محمد خدابنده،خطبه خواند. این کار واکنش ممالیک را در پی داشت. آنان سپاهی از قاهره به سوی مکه اعزام کردند؛ اما کاری از پیش نبردند. نفوذ ایلخانیان در مکه، با حکومت حمیضه افزایش یافت. اما حکومت او دیری نپایید و وی به زودی قدرت را از دست داد.

در این زمان، روابط ایلخانان با ممالیک بهبود یافت و نام ابوسعید در پی نام سلطان مملوکی مصر در خطبه یاد می‌شد.

ابوسعید در آغاز حکومتش برای نشان دادن حسن نیت خود به مصریان و تقاضای صلح، نمایندگانی نزد ملک ناصر محمد قلاوون گسیل داشت. ابوسعید افزون بر بهبود روابط سیاسی و اقتصادی، خواستار اصلاح وضعیت حج و امنیت راه‌های آن شد و درخواست کرد که حاجیان دو بیدق با خود حمل کنند، یکی به نام ممالیک و دیگری به نام ایلخانیان. این درخواست با پاسخ مثبت ملک ناصر رویارو شد. وی به شریف مکه نامه نوشت و دستور داد تا حاجیان قلمرو ایلخانیان، مورد احترام قرار گیرند. در عین حال او از رؤسای قبایلی که گویا قصد مزاحمت این حاجیان را داشتند، خواست تا مانع کاروان اعزامی ایلخانان نشوند.

با وجود همه اینها به گفته مقریزی، در سال 700 کاروان حج ایلخانیان به دستور ابوسعید حرکت کرد. هنگامی که این کاروان به عرب‌های بحرین رسید، هزار سوار به قصد غارت به آن حمله کردند؛ اما با میانجیگری مردم راضی شدند با گرفتن سه هزار دینار از امیر قافله، از هجوم دست بکشند[2].

ابوسعید در کل در تامین امنیت کاروان‌های حج و رفع نیاز‌های آن اهتمام فراوان داشت. ابن بطوطه که خود به سال 707 همراه کاروان حج ایلخانیان به مکه رفته، گزارشی در ستایش وضعیت کاروان حج ارائه کرده است[3].

ابن حجر عسقلانی نیز از توجه ابوسعید به امنیت حاجیان خبر داده است. به گفته او، هنگامی که ابوسعید دریافت علت حمله عرب‌های بیابانگرد به کاروان‌های حج ایلخانیان، فقر آنها است، دستور داد که از بیت المال زندگی آنان را تامین کنند[4].

به سال ۷09. سلطان مملوکی مصر دستور کشتن امیر الحاج ایلخانیان، محمد الحجیج/ الحویج، را صادر کرد. اما شریف مکه از عهده این کار برنیامد و در آشوبی که بدین سبب در مسجدالحرام ایجاد کرد، یکی از امیران مملوکی کشته شد و محمد الحجیج جان به در برد[5].

در حج سال 711 یکی از امیران مغول به نام یاسور هنگام رمی جمرات کشته شد که گویا با توطئه ابوسعید و به دلیل بیم از نفوذ وی بوده است[6].

در سال پایانی ایلخانی ابوسعید، با توجه به نابسامانی اوضاع قلمرو ایلخانیان، اعزام حاجیان با مشکل رویارو شد. در پی مرگ او به سال 714 حاجیان به حج نرفتند و این وضعیت به دلیل آشفتگی اوضاع سیاسی قلمرو ایلخانیان تا چندین سال ادامه یافت[7].

پانویس:

1- تحریر تاریخ وصاف، عبدالمحمد آیتی، ص۱34.

2 – السلوک، المقریزی، ج3، ص35.

3 – رحلة ابن بطوطه، ابن بطوطه، ج۱، ص4۱۱.

4 – الدرر الکامنه، ابن حجر العسقلانی، ج۱، ص5۰۱.

5- اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، ج3، ص۱۸۹-۱۹۰.

6 – السلوک، المقریزی، ج۲، ص36۷.

6- اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، ج3، ص۲۰5.

ابوسعید تگوادار غازان خان مصر حجاز مکه تاریخ ایران ایلخانیان هلاکوخان اباقاخان

Leave a comment