
احمد شه وری.
عصر فردوسی: تاریخ سیاسی و فرهنگی غزنویان. 378 صفحه. 978-1478179108
این کتاب را می توانید بصورت PDF به بهای 2 دلار امریکا از طریق پرداخت به PayPal به نام a_shahvary@yahoo.com خریداری نمایید.
نگاهی نو به تاریخ ایران 31
آل ناصرالدین یا آل سبکتکین یا دولت غزنویان (351 – 582 ق ) نام دودمانی ترک تباراست که برای مدتی در سده چهارم بر بخشهایی از ایران حکمروایی داشت. در عبارت بهتر دودمان فردی به نام سبکتکین یا تکین بود. پدران او بردگان ترک بودند که در زمان سامانیان خریداری شده و برای این دودمان ایرانی خدمت میکردند.
در اواخر حکومت سامانیان یکی از سپه سالاران ترک به نام آلپتکین کوشید با همدستی عدهای دیگر، یکی از اعضای خاندان سامانی به نام نصر بن عبدالملک بن نوح را به حکومت برساند اما نتوانست و پسر عموی وی یعنی منصور بن نوح به جای وی بر تخت نشست. بعد از این ماجرا آلپتکین راهی شهر غزنه در شرق ایران آن زمان شد و در آنجا حکومت را در دست گرفت.
دولت سامانی که گرفتار مشکلات درونی بود و از سمت فرارود نیز با حکومت مسلمان و ترک نژاد ایلک خانیان درگیر جنگ بود پذیرفت که آلپتکین حاکم غزنه باشد. وی نیز خود را تابع دولت سامانی اعلام کرد و تا پایان عمر خود نیز در شهر غزنه اقامت گزید. اما دولتی که وی بنیاد نهاد بعدها به علت انتساب به شهر غزنه به حکومت غزنویان مشهور گشت.
یکی از معروف ترین جانشینان آلپتکین داماد وی یعنی سبکتکین بود که زمانی خدمتکار آلپتکین بود. سبکتکین با نشان دادن لیاقت خود به بزرگان ترک توانسته بود حمایت و اعتماد آنها را به خود جلب کند. همگام با این تحولات در غزنه، دولت سامانی به ضعیف ترین زمان خود رسیده، دچار مشکلات عدیدهای شده بود. سبکتکین ضمن اعلام وفاداری به حکومت سامانی برای سرکوب سرداران یاغی خراسان راهی آن دیار گردید و توانست اوضاع را تا حدی به نفع سامانیان آرام کند. دولت سامانیان نیز به پاسداشت این خدمت وی، نه تنها وی را در مسند حکومت غزنه تثبیت کردند بلکه اداره خراسان را نیز به پسر وی محمود واگذار کردند. محمود نیز با استفاده از امکانات این منطقه پهناور وآباد توانست بر قدرت خویش بیافزاید. محمود بعد از وفات پدر به حکومت غزنه دست یافت.
در همین اوضاع واحوال حکومت ایلک خانیان به ماوراءالنهر تاختند و با تصرف بخارا و پایتخت سامانیان و قسمتهای جنوبی رود جیحون به عمر این دودمان پایان دادند و این باعث گردید محمود به استقلال کامل برسد. خلیفه عباسی نیز وی را مورد تایید قرار داد.
دوران سی و سه ساله حکومت محمود بیشتر به جنگ با دولتهای اطراف واضافه کردن تصرفاتش گذشت. وی در اکثر این نبردها پیروز میدان بود وعلت نیز علاوه بر استفاده وی از سپاه کارآمد و مجهز که خاصه توجه خود سلطان محمود به امور نظامی بود، درگیریها و ضعف داخلی دولتهای اطراف نیز بود که باعث شد که وی راحت تر به پیروزی برسد. مثلا سلسله آل بویه دچار تجزیه شده بود ودولت آل زیار در محدوده گرگان حاکمیت ضعیفی داشت. بازماندگان صفاریان نیز در سیستان دچار اختلافات خانوادگی بودند وهند نیز در شرق علی رقم ثروت انبوهش دارای یک وحدت سیاسی نبود. حکومت غزنویان به دو دوره تقسیم می شود:
دورۀ اول ِحکومت غزنویان
در اواخرعهد سامانیان بر اثر تسلط غلامان ترک نژاد در دستگاه دولتی و بروز اختلاف در میان امرا و وزرا و صغر سن شاهان و ضعف وعدم تدبیر آنان و فشارهای پیاپی آل بویه بر خراسان، زمام اداره ممالک وسیع از دست اولیای آن دولت بیرون رفت، چنانکه خراسان و ماوراءالنهر را مدتی دراز جنگ واختلاف و خونریزی ونفاق فراگرفته بود.
بدین ترتیب بیشتر وقت امرای دولت سامانی از حدود سال 370 ق به بعد به سعایت و کشتن یکدیگر وعصیان بر پادشاهان می گذشت، واز آن جمله است وضعی که بر اثر سعایت امرا میان منصور بن نوح (350-366) ق و آلپتکین حاجب ازغلامان سامانیان که به مرتبه سپهسالاری خراسان رسیده و پیش از سلطنت منصور؛ یعنی در عهد حکومت عبدالملک این سمت را داشته بود پدید آمد، و او را ناگزیر کرد که با غلامان خود ودسته ای سپاه مجهز از خراسان بیرون رود، و حکومتی در خارج ازقلمرو سلطنت سامانیان در شهر غزنه تشکیل دهد(351 ق). لیکن هنوز چندی از استقرار او درآن دیار نگذشته بود که درگذشت وجانشینان او تا حدود سال 366 ق کاری ازپیش نبردند.
در سال 366 ق، یکی ازغلامان آلپتکین به نام سبکتکین که در دستگاه آلپتکین به مراتب عالی ارتقا جسته و داماد او شده بود جای خداوند خود را گرفت. از این هنگام حکومت غزنوی از مشرق و مغرب توسعه یافت، چنانکه سبکتکین در ولایت سند شروع به فتوحاتی کرد و از سال 384 ق هم به درخواست منصور بن نوح برای اطفاء نایره طغیان آل سیمجور و فائق بر خراسان تاخت و آن را تصرف کرد و سپهسالاری آن را با لقب سیف الدوله برای پسر خود محمود گرفت، لیکن به پیروی از سیرت آلپتکین نسبت به امرای سامانی حق ناشناسی نکرد، و اطاعت ظاهری خود را همچنان محفوظ داشت، و بعد از فوت او (387 ق) محمود نیز که در سپهسالاری خراسان باقی مانده بود، همچنان در ظاهرنسبت به امرای آل سامان راه اطاعت می سپرد تا در سال 389 ق به نحوی از اطاعت آنان بیرون آمد، ومقارن همین اوقات امرای آل افراسیاب حکومت سامانی را در ماوراءالنهر برانداختند، ومحمود رسماً خراسان و خوارزم را بر متصرفات خود افزود.
محمود از شاهان بزرگ ایران و یکی از فاتحان مشهور تاریخ اسلامی است. او بعد از آنکه برادر خود اسماعیل (387-388 ق) را که به وصیت پدرجانشین او بود از امارت معزول کرد، همه متصرفات غزنویان را دردست گرفت وبر اثرشجاعت وتدبیر به فتوحات پی درپی ایران وهند توفیق یافت، چنانکه درسال 421 ق که سال فوت او بود قلمرو او از حدود ری و اصفهان تا خوارزم و ولایت گجرات در هند بود.
پس از محمود پسرش مسعود جانشین پدر شد و پس از غلبه بر برادرش محمد، تا سال 432 ق سلطنت راند. او اگر چه مردی شجاع بود ولی شرابخوارگی و عیاشی و سوء تدبیر سلطنت او را از میان برد و مایه غلبه آل سلجوق بر ایران شد، و دوره اول غزنوی با شکست او از سلجوقیان درنزدیک حصار دندانقان مرو (431 ق)، و قتل او به دست غلامانش هنگام فرار از غزنین (432 ق ) به پایان رسید. دربارغزنویان دراین دوره مشحون بود به وجود شاعران بزرگ، زیرا دوره آنان از وجود کسانی برخوردار بود که در اواخرعهد سامانی تربیت شده و در آغازقرن پنجم هجری قمری شهرت یافته بودند، مانند: فردوسی، عنصری، فرخی، وجز آنان.
دوره دوم حکومت غزنویان
دوره دوم حکومت غزنوی، از432 تا 582 یا 583 ق یعنی یکصد و پنجاه سال ادامه یافت. دراین دوره از مودود تا تاج الدوله خسرو ملک سیزده پادشاه بر جای سلطان محمود غزنوی تکیه زدند، که در میان آنان طغرل کافر نعمت (غاصب) یکی از غلامان غزنوی نیز بود، که عزالدوله عبدالرشید پادشاه غزنوی را درسال 440 ق به قتل آورد، وتا 444 ق به غصب حکومت راند.
از دوره سلطنت مودود تا عهد پادشاهی ابراهیم بن مسعود مدتی میان سلجوقیان وغزنویان جنگ وستیز ادامه داشت تا سلطان ابراهیم و ملک شاه صلح کردند بر این ئکه هیچیک از طرفین قصد مملکت دیگری نکند.
شاهان غزنوی پس از شکست مسعود از سلاجقه تنها به ولایت سند اکتفا کردند، لیکن به تدریج دایره حکومت ایشان تنگ تر شد خاصه که سلاطین غوری در این میان قوت می گرفتند، و قلمرو حکومتشان گشایش می یافت، وحتی غزنین را نیز در اواخر عهد غزنویان؛ یعنی درپایان عهد سلطنت خسرو شاه بن بهرامشاه (547-555 ق) از دست آنان بیرون آوردند، و بنا بر بعضی از اقوال پایتخت غزنویان بعد از این واقعه به لاهور انتقال یافت، تا آن شهر را نیز به سال 583 ق غیاث الدین غوری بگرفت، و خسرو ملک آخرین پادشاه غزنوی را مقید و محبوس کرد، وسپس او و همه شاهزادگان غزنوی را از میان برد.
دوره دوم حکومت غزنوی اگر چه از حیث تاثیر در سرنوشت سیاسی ایران بی ارزش است لیکن برای اشاعه زبان و ادب فارسی خالی از اهمیت نیست، زیرا اولا ادامه حکومت در متصرفات غزنوی هند باعث شد که زبان وادب پارسی در آنجا بیشتر ریشه کند و رواج یابد، و ثانیا بعضی از پادشاهان غزنوی که بعد از مسعود حکومت کردند غالبا دوستداران شعر و ادب بودند، وعده ای از شاعران بزرگ مانند مسعود بن سعد بن سلمان وعثمان مختاری و سید حسن غزنوی و سنایی غزنوی و ابوالفرج رونی و جز آنان در دستگاه ایشان زیسته، وایشان را مدح گفته اند[1].
اهمیت استراتژیک هند برای غزنویان
یکی از مسائل مهمی که در دوران غزنویان از سبکتکین شروع شد و در زمان محمود به اوج رسید و در زمان جانشینان وی نیز به شدت دنبال شد لشکرکشیهای مداوم به هند بود.علل این اقدام آنها اولاً این بود که هند سرزمینی غنی و آباد بود که بتکدهها و معابد هندوهای آنجا همیشه سرشار از طلا و جواهری بود که مردم برای خدایان خود هدیه میآوردند و حمله غزنویان به آنجا به معنای دستیابی به این ثروت بود.علت بعدی این بود که هند کشوری کافر از نظر مسلمانان بود و لشکر کشی غزنویان به آنجا تلاشی در جهت گسترش اسلام وانمود میکرد و مخصوصاً از نظر دولت عباسی جهاد در برابر کفر بود که مشروعیتی را برای حاکمین غزنه به بار میآورد. همچنین این لشکر کشیها باعث مشغول بودن سپاه غزنویان می شد که اگر این سپاه بی کار میماندند باعث ایجاد مشکل و بحران در دستگاه غزنویان می گشت.
این حملات مداوم سپاه غزنویان به هند باعث شد که اسلام در آن شبه قاره گسترش یابد و زبان فارسی نیز به عنوان زبان رسمی دولت غزنویان به هند راه یافت، و همچنین باعث گشت قدرت دفاعی این کشور به علت حملات پی درپی رو به زوال گذارد و راه برای حملات بعدی غزنویان باز شود.
دولت غزنوی یک دولت نظامی و اسلامی بود. این دولت خاستگاه نژادی و پایگاه ملّی خاصی نداشت، امّا به عنوان مروج و ناشر اسلام مورد توجه و تایید خلافت عباسی بود. زبان رسمی این حکومت زبان فارسی بود. شهرت این حکومت در جهان، بیشتر به خاطر فتوحاتی است که در هند انجام داده است. از آنجا که غزنویان نخستین پایههای شهریاری خود را در شهر غزنین آغاز نمودند به غزنویان نامدار شدند.
نام آورترین شهریاران این دودمان در ایران سلطان محمود و پسرش سلطان مسعود بودند. پس ازسلطان مسعود این دودمان رو به ناتوانی گذارد وچندی بعد حوزه فرمانروایاش به بخشهایی از شبه قاره محدود شد. حکومت غزنویان هند از نظر هنردوستی و توجه به شاعران فارسی سرا از اهمیت بالایی برخوردار است.
پانویس:
– شادروان دهخدا به نقل ازتاریخ ادبیات درایران تالیف دکتر صفا ج 1 صص 213 – 215وج 2 صص 3 – 5.