Book 34

احمد شه وری. تاریخ سیاسی و فرهنگی دولت طاهریان. 209 صفحه.  شابک: 978-600-04-9572-5این کتاب را می توانید بصورت PDF به بهای 1 دلار امریکا از طریق پرداخت به PayPal به نام  a_shahvary@yahoo.com خریداری نمایید.

نگاهی نو به تاریخ ایران 26

سرچشمه های ایرانی گرایی

ایرانی گرایی اندیشه ای بمراتب پویاتر از ملی ‌گرایی ایرانی نو و کهنه و معاصر و مربوط به گذشته و نگرش های باریک بینانه مذهبی و قومی است.

           ایران نامی است که آریایی ها به سرزمینی که پس از مهاجرت از آرال و پامیر و اسکان یافتن در سرزمینی که دیگر نه بیم سرمای سخت در بین بود و نه هراس از حمله های پیش بینی نشده افراد و توده های انسانی بی جا و مکان استپ ها و دشتهای روسیه امروز.

           ایران برای تازه واردان آن بهشت رویایی آرامش بخشی بود که همواره در آرزویش بودند. زمانی که در کره جنوبی در مأموریت سیاسی بودم در یکی از میمانی هایی که دیپلمات ها در همه جا شرکت می کنند، حضور داشتم و با تاجری کره ای گپ دوستانه می زدم و در آغاز حسب نزاکت خود را به هم معرفی کردیم ولی با کمال تعجب دیدم هیچ چیزی از ایران نمی داند و نا گزیر شدم شرحی کشاف در مورد موقعیّت جغرافیایی ایران و سابقه تاریخی آن بدهم و آنوقت بود که تاجر کره ای گفت هان فهمیدم ایران کجاست، همان جایی است که در نقشه های قدیم ما از آن با نام جایی که همه چیز فراوان است یاد کرده اند. و این واقعیتی است که آریایی های وارد شده به ایران آن را بخوبی با گوشت و استخوان خود درک کرده اند.

           در مورد اینکه آریایی چه زمانی به سرزمین ایران آمدند، هیچ تاریخ دقیقی را نمی توان داد. ولی آنچه مسلم و بدیهی است آن است که در سرزمینی که توسط آنها ایران نامیده شد، پیش از ورود آنان مردمانی زیست می کردند و از روی طبع زمانی که تعداد مهاجران آریایی به سرزمین بومی آنها رو به افزایش گذاشت، برابر عقل سلیم و از آنجا که هر اندازه هم که در سرزمینی مواهب طبیعی و فراوانی بوده باشد، افزایش جمعیت با کاهش رفاه عمومی ملازمه دارد، برخورد هایی میان تازه واردان و اهالی بومی روی می دهد، اما بظاهر دوام نمی آورد زیرا ایران از سوی همسایگان سامی اش بلحاظ همان فراوانی نعمت دایماً در حال جنگ و جدال بود و تازه واردان در مقطعی منافع خود را در این دیدند که به ساکنان بومی سرزمینی که وارد آن شده اند در رفع تهاجمات اقوام سامی کمک کنند و چنین کردند و با اتفاق و یکرنگی قادر شدند دولتهای مقتدر سامی بنیان آن روز همانند دولت اکد، کلده و سومر و آشور و بابل را یکی پس از دیگری نابود سازند و در این میان مردمان آرایی تازه وارد بلحاظ آنکه از لحاظ آشنایی با علوم و فنون مربوط به جنگ بر بومیان سرزمین ایران بالنسبه برتری داشتند، منشاء و سرچشمه تشکیل دولتی آریایی با نام ماد شدند که سلطه شان بر قسمت اعظم سرزمین ایران ویجه بیش از دو سده ادامه یافت تا اینکه جای خود را به دودمان دیگری بازهم آریایی دادند.

اگرچه تغییر دولت ماد و هخامنشی بدون جنگ و جدال نبود اما از آنجا که بخش مهمی از نیروهای دولت ماد جذب دولت برخاسته از پارس شد، بسیاری از تاریخنویسان دولت هخامنشیان را ادامه دولت ماد می دانند. این دولت بواقع با استعانت نیروهایی خارج از قدرت مادی قابل شناخت و محاسبه و شاید هم به سبب ضعف مفرط همسایگان خود، خیلی زود و آسان به کشوری فراگیر ِ تشکیل شده از اقوام و ملت های مختلف تبدیل شد و بلحاظ روح تساهل و مدارا و مماشاتی که در کورُش بزرگ و تا حدی در داریوش یکم وجود داشت، توانست به اتحاد روانی اقوام مختلف و ایجاد علقه خاص ایرانی گری در میان آنها موفق شود؛ اقوامی از سند تا حبشه برای مدتی طولانی تعلق خاطر خود را نسبت به آداب و رسوم و فرهنگ ایران زمین حفظ کردند و به آن بالیدند.

           از این روی بحث و فحص در باره ملی گرایی ایرانی بحثی ناوارد و بی مورد است. فرهنگ ایران در سرزمینی بمراتب وسیعتر از ایران امروز رشد و نمو و بالندگی پیدا کرد و از این روی درچارچوب ایران امروزین قرار نمی گیرد.

           برخی از اندیشوران و دانشوران و نویسندگان که جا دارد بسیار وسیعتر از چارچوب های تنگ آیینی و مذهبی فکر کنند، هنگام سخن گفتن از خصیصه های مشترک میان مردم ساکن ایران زمین به مفاهیمی سخت غیر قابل انعطاف مانند دین و مذهب که سخن گفتن از ماهیت آنها هنوز از تابوهایی است که دست از سر بشر بر نمی دارد، سخن می گویند. حال آنکه دین و آیین تعلق خاطر فرد نسبت به مبداء آفرینش است که نزد هر کس با توجه به ذهن و دانش و قدرت درک و فهم او تعریف و معنای خاصی دارد و عجیب آن است که با اینکه بزرگان ادب و فرهنگ ایران سده ها کوشیده اند تا واقعیت ها در الفاظ و بیان قابل فهم برای عموم بیان نمایند، هنوز این موضوع ساده برای مردم  دنیا جا نیافتاده است که هر کس باندازه فهم و درک خود در مورد خدا و آیین پرستش او حدس و گمانی دارد. این سخن مولانا از زبان شبان در گفتگوی شیفته گونه اش با خدایی که در ذهن دارد بهترین نمونه و مثال از بینشی است که فردی می تواند نسبت به خداوند داشته باشد و مقبول هم بیفتد:

           تو کجایی تا شوم من چاکرت           چارُقت دوزم کنم شانه سرت

از این روی در بحث های فرهنگی از تکیه کردن بر روی این که از باب نمونه سبب و عاملی اصلی نقار بین ایرانیان و عرب ها آن است که آنها دین خود را بر ایرانیان تحمیل کرده اند، بایستی بجد احتراز شود. دین اسلام، دینی جهان شمول است و نه منحصر به ایرانیان و عرب ها بلکه امروز در بسیاری از نقاط جهان این آیین پیرویافته بدون آنکه نیازی به جنگ و گریزی بوده باشد. بعلاوه اگر ایران در برابر عرب ها شکست خورد، علت فساد دستگاه اداری و مذهبی و ساختار کج و معوج ایران ساسانی بود و الا همانگونه که اروپاییان توانستند جلوی نیروهای عرب را سد کنند، ایرانیان هم می توانستند. بعد از شکست هم از ایرانیان خواسته نشد اسلام بیاورند، بلکه آنها را مخیر به دادن مالیات و یا پذیرش اسلام کردند.

به هر روی تکیه بر اینگونه ملاحظات جز بی رنگ کردن فرهنگ و ادب ایران هیچ ثمری ندارد. ایرانیان در هرجا که هستند اگر مواریث فرهنگی خود را که رنگ و علقه مذهبی و نژادی و قومی ندارد پاس بدارند، که می دارند، این فرهنگ والا برجا و استوار خواهد ماند و هیچ قدرت و نیرویی توان سد راه گسترش آن را ندارد؛ میراث هایی چون جشن های نوروز و مهرگان و سده و مراسم ملازم با آنها، داشتن روح سازش و تفاهم و مسالمت و تساهل و همیاری با دیگران و احترام گذاشتن به آنچه نزد دیگران با ارزش و مهم و مقدس است.

           عده ای به غلط تصور باطلشان بر این است که ایران گرایی و ایران شناسی مختص صد سال اخیر است، حال آنکه فکر و روح ایرانی در میان مردم این سرزمین سده هاست که جایی ثابت و استوار دارد. در ادامه نوشته هایم در مورد تاریخ ایران، بخواست خداوند یکتا، به بسیاری از نشانه ها، مدرک ها و شاهدهایی که در این مورد وجود داشته و دارد خواهم پرداخت. از باب نمونه در دولت سامانیان خواهیم دید که چگونه منش و روح ایرانی عامل اصلی قوام دولتی ایرانی شد و چگونه بستری مساعد برای رشد ارزشهایی ایرانی فراهم ساخت. یا در دولت زیاریان، بزرگان و شاهان این دودمان چگونه بر ارزشهای ایرانی تکیه کردند و آن ها را پس از سالها دوباره نوسازی کردند. و نیز خواهیم دید در زمانی که اینگونه مظاهر و نمود ها در معرض آسیب قرار گرفتندی فرزانه بزرگ توس چگونه با خلق اثری فنا ناپذیر بسیاری از ارزشهای ناب و کهن ایران را با سرودن حماسه ای پُر توان و قوت برای همیشه از خطر فرسایش بیمه نمود.

زمامداران دودمان طاهریان نیز اگرچه وابستگی بسیاری با دستگاه خلافت عباسی در بغداد داشتند، اما در هموار کردن راه برای ایجاد یک دولت بیشتر ایرانی و بیشتر مستقل و بیشتر دلسوز نسبت به زبان فارسی که مشخصه اصلی هویت ایرانی ایرانیان است، نقش مهمی داشتند و طاهر فرزند حسین زمانی که نام مأمون عباسی را از خطبه انداخت بی تردید از عواقب سنگین آن آگاه بود ضمن اینکه بدون تردید نمی دانست چن ساعت بعد به همین گناه از میان برداشته خواهد شد. ولی تهور و جسارت او کار خودش را کرد و مأمون و اخلاف آن دانستند که ایران را باید به حال خود بگذارند و چنین کردند. اگرچه فرزندان طاهر از تایید صوری خلفا در امارات داشتن بر ایران برخوردار بودند ولی همه می دانستند که خلیفه در بغداد فقط عنوانی تشریفاتی در نظام سیاسی دارد و نه بیشتر و این ممکن نشد مگر دلبستگیی که ایرانیان به مواریث فرهنگی خود در دویست و بیست سالی که تحت اداره مستقیم حکومت های عربی بودند، نشان دادند و به آن بالیدند و برای آن جان ها دادند که در کتاب عصر پایداری سرفصل های آن را آوردم.

Leave a comment