
احمد شه وری. تاریخ سیاسی و فرهنگی ایلام . 420 صفحه. شابک:978-600-04-8386-9
این کتاب را می توانید بصورت PDF به بهای 8 دلار امریکا از طریق پرداخت به PayPal به نام a_shahvary@yahoo.com خریداری نمایید.
نگاهی نو به تاریخ ایران 1
ایلام نام یک تمدنی باستانی در منطقهای است که بخش بزرگی در جنوب غربی ایران از خوزستان، ایلام کنونی، چهارمحال بختیاری، بوشهر، کهگیلویه و بویراحمد، شمال پارس کنونی (اَنشان) و لرستان را در پایان هزاره سوم قبل از میلاد دربرمی گرفت؛ ولی در دورهٔ هخامنشیان به منطقه جغرافیایی دشت شوش تقلیل یافت.
تاریخ ایران قدمت ازلی دارد امیدوارم ابدی هم بماند، زیرا طرحهایی شیطانی برای تجزیه بازهم بیشترآن را دارند که البته هیچگاه به آرزوی خود نخواهند رسید. در یکی ازآخرین نطق هایش محمد رضا پهلوی گفت می خواهند ایران را “ایرانستان” کنند ولی در آن زمان از آنجا که او فرد بسیار دروغگویی بود کسی به حرف او اعتنا نکرد و بسیاری بی اعتنا از کنار این عبارت پرمعنا گذشتد. از طرف دیگرمی گویند در سال 2050 تعداد اعضای سازمان ملل متحد به 500 کشور می رسد. پس بی تردید نقشه هایی برای تجزیه کشورها، از نوع نقشه ای که برای یوگسلاوی اجرا کردند برای دیگر مناطق هم، بویژه برای منطقه ما هم دارند.
تحت این شرایط یکی از چیزهایی که ما ایرانیان را بهم متصل و یکپارچه نگه خواهد داشت توجه به زبان، تاریخ و فرهنگ مشترکی است که اقوام مختلفی که از دیرباز در این خطه از جهان زیسته اند با یکدیگر دارند. زبان و فرهنگی که باصطلاح من درآوردی و امروزین نیست و اصالت دارد. این جانب سه سال شش ماه در کره جنوبی اقامت داشتم. آنهایی که با تاریخ این منطقه از آسیا آشنا هستند بخوبی می دانند که در این بخش از جهان دو فرهنگ متمایز شناخته شده از روزگار باستان تا به امروز وجود داشته است : چین و ژاپن. و کره قرنها جزیی از چین بوده منتها ساکنان امروزین آن بیشتر از مغولستان به این بخش از دنباله چین کوچ کرده اند؛ زبانشان تا 500 سال پیش زبانی متمایزی از زبان چینی نبوده است تا اینکه فردی با نام سجونگ خط و زبان کره ای را اختراع می کند. امّا امروز کره ایها با غروری وصف ناشدنی از 7000 سال فرهنگ خود سخن می گویند و به زبانشان آنچنان علاقمندند که می گویند یکی از شیرین ترین زبانهای جهان است. حال شما تاریخ و فرهنگ ایران را با این نو ملتها که کم هم نیستند مقایسه کنید و ببینید چگونه بوده که این فرهنگ توانسته است پس از این همه حمله خارجی و این همه سلطه بیگانه دوام بیاورد و خود را حفظ کند.
بعقیده این قلم آنچه به ما در سخت ترین شرایط قدرت مقاومت را در برابر هجوم فرهنگی و نظامی دشمنان ما اعطا کرده است همین فرهنگ غنی و سرشار از آموزه و درس است. امروز هم که دنیا پر است از کید و مکر و فریب و حیله علیه ما ایرانیان، تنها راه رستگاری ما بالیدن به فرهنگ غنی و سرشار از دانش وانسانیت است.
امروز ما درست در شرایطی قرار داریم که فردوسی در آن قرار داشت. آنچه فردوسی بزرگ در آن شرایط بحرانی انجام داد دست آزیدن به رشته ارتباطی فرهنگ در جامعه بود و با بهره گیری از این خط ارتباطی بر ایرانیان نهیب زد که ای مردم ایران بهوش باشید که هستید و از کجا آمده اید، شما انسانهایی آزاده هستید که همواره خداشناس و یزدان پرست بوده اید، بر دین و ایمان راستین خود باقی باشید، خود را از لحاظ معنوی نیرومند سازید که پیروز خواهید شد.
و اگر ما امروز هنوز با نام ایران بنام ایرانی شناخته می شویم و با یاد ایران زنده ایم، این موهبت را مدیون فردوسی و دیگر پرچمداران نهضت ادبی وفرهنگی ایران هستیم که با درک صحیحی که از زمان خود داشتند تلاش کردن تا رشته های همبستگی را در میان ایرانیان محکم و استوار سازند.
فلات ایران بخاطر ویژگیها و شرایط خاص و اوضاع جغرافیایی، از دیر باز زادگاه و کانون تمدنهای دیرین و دیرپای جهان بوده است و در این پهنه گسترده در طول سده های متمادی اقوام و ملل گوناگون با فرهنگها و آیینهای ویژه خویش که بیشتر از فرهنگ و تمدن قوم ایرانی متأثر بوده اند، برخاسته اند و در این میان از نظر قدمت سابقه حضور در ایران، ایلامیان گوی سبقت را از دیگران ربوده اند هرچند که آگاهی ما از تاریخ ایلام، عمدتاً حاصل بازسازی قطعات ناقص از منابع میانرودان (سومری، اکدی، آشوری و بابلی) است که خالی از اشتباه و خلط مبحث های فاحش نیست از جمله اینکه پژوهشگران در باره ایلامیان و تاریخ آنها، تا مدتها ایلام را با سوزیانا یکی میپنداشتند، و بر آن بودند «که سوزیانا مترادف با دشت و کوهپایه های زاگرس سفلی در استان خوزستان امروزی است. اما بتازگی دو عامل مهم این باور را اصلاح کرده است.
نخست، پژوهشگران دریافتهاند که تل ملیان در استان فارس همان مرکز باستانی پادشاهی انشان بوده است و دوم اثبات گردید که شوش و ایلام دو مفهوم متمایز بودهاند؛ بهعبارت دیگر، شوش مترادف ایلام نیست. در واقع، در طی تاریخ چند هزار سالهٔ ایلام، مرزهای این سرزمین نه تنها از دورهای به دوره دیگر، بلکه با توجه به دیدگاه کسی که آن را توصیف می کرده، متغییر بوده است. با این وجود، «بر اساس منابع میانرودان می توان نقشهای نسبتاً دقیق از ایلام در اواخر هزارهٔ سوم ترسیم کرد؛ ترسیم این نقشه را بویژه مدیون «جغرافیای سارگن اکدی» هستیم، اثری که در دورهٔ آشوری جدید تدوین شد و دامنهٔ فتوحات سارگن اول در حدود 2300 پ م را نشان میدهد. به نظر میرسد که طبق تصور میانرودانی ها در اواخر هزارهٔ سوم، کشور ایلام تمامی فلات ایران را در بر می گرفت، و از میانرودان تا دشت کویر و دشت لوت و از دریای کاسپین تا خلیج فارس گسترده بود[1]».
اما البته نفوذ فرهنگ ایلامی در آن دوره بسیار گسترده تر از این مرزهای سیاسی بود و به آسیای مرکزی، افغانستان، پاکستان و سواحل جنوبی خلیج فارس میرسید. باید تاکید کرد که در طی سده های آخر هزارهٔ سوم، سوزیانا گاهی اوقات از نظر سیاسی به امپراتوریهای میانرودان وابسته بود که مرکز این امپراتوریها ابتدا اکد و سپس اور بود؛ سوزیانا تنها برای مدت کوتاهی عضو کنفدراسیون ایلامی بود. کنفدراسیون ایلامی از چندین پادشاهی تشکیل می شد: پادشاهی اوان (احتمالاً در ناحیهٔ زاگرس)، سیماشکی یا به تلفظ آشوری، شیمشکی (احتمالاً از کرمان تا دریای کاسپین) و انشان (استان امروزی فارس که به طور طبیعی از ناحیهٔ بوشهر به خلیج فارس دسترسی دارد). باید افزود که کل این تعریف از دیدگاه میانرودانی هاست. برای مردم فلات ایران، یعنی اوانیها و شیمشکیها، ایلام بمعنی سرزمین انشان بود[2].
از سوی دیگر، بنا بروایت بیشتر تاریخ نویسان حدود سه هزارسال پیش گروهی از مردمان که آنها را آریایی خوانده اند از جنوب استپهای سیبری که بتدریج آب و هوایش از اعتدال خارج و بسوی سرد شدن می رفت به درون فلات ایران سرازیر شدند و پس از زد و خوردهای فراوان با ساکنان سرزمین جدید، سرانجام چیرگی یافته و اینجا و آنجا برای خود شهرک ها و آشیان هایی برپا کردند. بیشتر آریاییان چوپان و گله دار وکوچ نشین بودند و زندگی قبیله ای داشتند. زرتشت که در مورد زمان تولد و مبعوث شدنش به پیامبری ابهامهای زیادی وجود دارد، بنا بقولی در حدود 1100 پ ماز غرب ایران یعنی آذربایجان کنونی و بنا بروایتی هم از شرق ایران یعنی از بلخ برخاست و دینی به مردم خداشناس ایران عرضه کرد که بر پایه ثنویت یا وجود دو خدا یکی مظهر روشنی و خوبی ها بنام اهورامزدا و دیگری نماد سیاهی و تباهی بنام اهریمن بود که طبعاً این گفته ها در میان مردمی که بگونه ای طبیعی خدا شناس بودند و تنها به وجود یک خدا اعتقاد داشتند گوش شنونده نداشت و از این روی زرتشت راه کار را در رخنه در خاندان شاهی ایران آن روز یعنی لهراسب و گشتاسب یافت که زمینه مردمی ناچیزی داشتند. زیرا از همان آغاز برگزیدن لهراسب به پادشاهی از سوی کیخسرو این گزینش توسط نخبگان جامعه ایران از جمله زال زر، توهینی به ایرانیان تلقی گردید و زال و دیگر بزرگان ایران بر کیخسرو، برغم احترامی که در میان ایرانیان داشت، انتقاداتی سخت وارد ساختند. به هر حال دین زرتشت در سایه حمایت شاهان و شاهزاده ایران، یعنی اسفندیار، بتدریج گسترش پیدا کرد و متقابلاً زرتشت شاه را سایه خدا و اطاعت بی چون و چرای مردم از فرمان او را در حکم عبادت دانست که تالی فاسد آن تا به امروز دست از گریبان مردم ایران برنمی دارد.
آریاییان پس از ورد به ایران در نقاط مختلفی اسکان یافتند و پس از گذشت سده ها تشکیل قبیله های بزرگی را دادند و براثر مرور زمان در بینشان لهجه های تا حدی متفاوت پیدا شد، بگونه ای که مثلاً در توران [3] که درآغاز بخشی از ایران زمین بود، زمانی که سیاوش به آنجا می رود زبان مردم آنجا بگونه ای تغییر یافته بوده که او آن را در نمی یابد. با این وجود زبان همگی این اقوام وجه مشترک زیادی باهم داشته است بگونه ای که با قدری تسامح می توان به آن نام زبان ایرانی را داد.
ایرانیان سرزمین خود را ایریوشی یا ایریودئینگهو، یعنی مساکن آریاییان، می خواندند و بعدها که دارای شاه و دولتی پادشاهی شدند، میهنشان را ایریانو خشثر [4] یعنی پادشاهی ایرانیان خواندند.
اولین دولتی که در ایران تشکیل شد دولت ایلام بود، هرچند که گروهی از تاریخ نویسان و باستان شناسان در آریایی بودن ایلامیان که اجداد لرهای کنونی بوده باشند ابراز تردید جدی کرده اند که امری است صحیح؛ ایلامیان عمدتاً از مردمانی هستند که قبل از کوچ آریاییها به ایران در نجد ایران سکونت داشتند.
در کتیبه های بابلی ایلام را (آلامتو) یا (آلام) خوانده اند که به قولی به معنای کوهستان یا کشور طلوع خورشید است. امروزه در نتیجه کشفیات و بررسی های باستان شناسیی که در شوش، دهلران، موسیان، دره شهر، هلیلان و دیگر مناطق به عمل آمد بخشی از چهره حقیقی تاریخ این منطقه کهن نمودار گشته است و بر حسب پژوهشهای باستان شناسانی چون خانم ژان دیو لا فوآ، دِ مُرگان و پروفسور فرانک، باستان شناسان فرانسوی، که کار خود در ایران را از سالهای دهه 1890 برای گمانه زنی و حفاری باستان شناسی شروع کردند، می توان گفت که سابقه حضور ایلامیان در منطقه ای که امروز از جنوب همدان آغاز و به خوزستان ختم می شود به بیش از هشت هزار سال می رسد.
بنا بر اسناد تاریخی فراوان، دولت ایلام حدود سال 2700 پ م بوجود آمده و تا سال 640 پ م به حیات سیاسی و اجتماعی خود ادامه داده است. از شهرهای مهم آن کشور می توان به شوش پایتخت اصلی آن و ماداکتو که در محل کنونی دره شهر واقع بوده و پایتخت تابستانی آن بشمار می رفته، اشاره نمود. نام شمال این منطقه در جایی که امروز استان ایلام واقع است، در زمان باستان اریوجان بوده است و در محل کنونی شهر ایلام در قدیم شهری به نام ردین قرار داشته است. ویرانه های شهر باستانی ماداکتو در درهشهر، آتشکده چهار تاقی درهشهر هنوز هم نمایان هستند. وجود آثار باستانی مکشوفه بسیاری در منطقه تحت قلمرو آنان، از جمله آنچه در غارهای کوههای بختیاری و دیگر نقاط، بویژه در حفاریهای بدست آمده در شوش، نشان می دهد که این منطقه در آن زمان آباد و از موقعیت مهمی در منطقه میانرودان برخوردار است.
ایلامیان که در متون تاریخی از آنها با نام “هلتاماتیها” هم یاد شده، از گروه نژادی به نام “آسیانیک” بودند که نسب اینان امروز نیز کاملا شناخته شده نیست. مطالعات باستان شناسی گیرشمن و سایر دانشمندان بر روی زبان، فرهنگ و تاریخ این قوم این یقین را ایجاد کرده که این قوم به هیچ یک از دسته های شناخته شده آریایی تعلق نداشته اند. خاستگاه این مردم در ابتدا نواحی آسیای مرکزی بوده است و باستان شناسان شواهد بسیاری از تشابه اینان با ساکنان منطقه “آنو” در آسیای مرکزی بدست آورده اند؛ زبانی که این مردم بدان تکلم می کرده اند خصوصیت مشترک کمی با دیگر زبانهای مردم باستانی ایران را داشته است.
هنگامی که ایلامیها با مردم سوزیانا متحد شدند و در سال 2004 پ م به امپراتوری سوم اور پایان دادند، آنها سوزیانا را به ایلام ضمیمه کردند؛ سپس نهمین شاه سیماشکی در سوزیانا، دودمان دودمان اپرتی یا سوکالماهها را تشکیل داد. بنابراین، این سلسله ریشه در فلات ایران داشت. مشخص کردن مرزهای شرقی پادشاهی اپارتی مشکل است، اما با کمشدن قدرت آنها در سدهٔ 18پ م احتمالاً نفوذ ایشان در شرق هم کاهش یافت. دربارهٔ «پادشاهان انشان و شوش» که در دوران ایلامی میانه (1500 تا 1100 پ م) حکومت میکردند، بنا به مدارک موجود، میدانیم که حداقل بر استانهای امروزی خوزستان، فارس و بوشهر اعمال سلطه داشتند. در هزارهٔ اول، گسترش اقوامی که به زبانها و لهجه های هند و ایرانی سخن می گفتند به داخل فلات ایران، باعث شد که ایلامیها قلمروهای امپراتوری خود را یکی پس از دیگری از دست بدهند و در سوزیانا پناه بگیرند؛ از این پس بود که مرزهای ایلام به سوزیانا محدود گردید. در سالنامه های آشوربانیپال، کتیبه های هخامنشی و کتاب تورات به همین سرزمین کوچک اشاره شده است [5]. با وجود پیشرفتهای جدید، شناخت ما از تاریخ ایلام همچنان بسیار ناقص است. بدلیل اندک بودن منابع بومی، بازسازی تاریخ ایلام عمدتاً باید بر مبنای متون میانرودان صورت بگیرد. تاکنون بزرگترین قسمت متون ایلامی در حفاریهای شوش بدست آمده، شهری که از بدو پیدایش در حدود سال 4000 پ م ، گاه زیر سلطهٔ قدرت ایلام و گاه زیر سلطهٔ دیگر دولت های میانرودان بوده است.
در حفاریهای قدیمیترین سطوح محوطهٔ شوش، سفالهای قابل توجهی بدستآمده که مشابه آنها در میانرودان یافت نمیشود. در حالی که در دورهٔ بعدی (سطوح 22 تا 17 در کاوشهایی که «لو برون» انجام داده است) مواد باستانشناسی بدستآمده با مواد میانرودان در دورهٔ اوروک شباهت دارد. از حدود 3200 پ م، میتوان تأثیر فلات ایران را در شوش مشاهده کرد؛ زیرا نمونه های مشابه الواح عددی [شاهان بابلی] و سپس الواح ایلامی ابتدایی که در شوش پیدا شده، در تعداد کمتر در نواحی مختلف فلات ایران تا نقاط دوردستی چون شهر سوخته در سیستان به دست آمده است.
خط ایلامی ابتدایی که تمامی تلاشها برای کشف رمز آن ناکام مانده است، تا حدود 2700 استفاده میشد اما در دورهٔ کمتر شناخته شدهٔ بعدی، یعنی بین پایان دورهٔ نیا-ایلامی و تأسیس سلسله اوان، ایلام به تدریج از گمنامی در آمد. نخستین بار که نام پادشاهی ایلام را میبینیم در کتیبهای از انمبرگسی شاه کیش است که در حدود 2650 پ م حکومت می کرد. اما تنها از آغاز دورهٔ اکدی است که نام ایلام در منابع مکتوب دیده میشود [6].
درهزاره اول پیش از میلاد، پس از آنکه کوچ نشینان آریایی تازه وارد در کنار شهرهای تحت اداره ایلامیان ساکن شده بودند، در جنگ با آشوریها به دولت ایلام کمک کردند، ایلامیان آنها را در شهرهای خویش راه دادند و به تدریج قوم واحدی را تشکیل دادند که بعدها مبانی ریشۀ تمدن ایرانی را پدید آورد. در سایه این آمیختگی، درطول سده ها قدرتی تازه بوجود آمد و سرانجام یکی از خانواده های بزرگ آنان که در ناحیه ای موسوم به پارسیماش، ناحیه ای میان شوش و شوشتر کنونی، ساکن بود، بردیگران حکمروایی پیدا کرده و امپراتوری بزرگ انشان و یا انزان را بنیان گذاشت.
در کنار این تحولات، دولت ایلام در جنگهای طولانیی که با همسایگان خود داشت سرانجام در جنگی سرنوشت ساز از آشوربانیپال بسختی شکست خورد و تقریباً از میان رفت.
تاریخ ایلام معمولاً به سه دوره با گسترهٔ بیش از دو هزار سال تقسیم میشود. دورهٔ پیش از نخستین دورهٔ تاریخ ایلام، به نیا-ایلامی مشهور است.
پانویس:
-Vallat, The history of Elam.
2 -Ibid.
3- در مورد خاستگاه اولیه آریاییها شجاع الدین شفا در جلد اوّل کتاب “جهان ایران شناسی” خود آورده است که:
“محل قوم ایرانی نژاد تورانی دراوستا حوالی کنگ هه، Kang ha، (کنگ دژ) ذکر شده است که محققین شوروی آن را در حدود خوارزم دانسته اند. و “مارکوارت” خاورشناس نامی آلمانی آن را با کهنگ، Khang (نام چینی سمرقند) مربوط دانسته و کنگ دژ را محلی می داند که بعدها شهر بخارا در آنجا بنا گردید. درباره ارتباط فرهنگی این قبایل ایرانی نژاد آسیای میانه با تاریخ و فرهنگ ایران در دوران بسیار کهن تاکنون تحقیقات فراوانی شده است. (ر. ک. شفا: 637 و 638)
4 – این نام بعدها ائران شتر و ایران شهر شده که ایران کوتاه شده همین نام است.
5 -Vallat, The history of Elam.
6 – Ibid.
ایران تاریخ دولت ایلام دولت ماد دولت هخامنشیان